سه‌شنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۹۰

برق كار حرفه اي

پنج شنبه آخر ارديبهشت عمه عزيزم كه خيلي دوستش داشتم فوت كرد و حال وروزم كلي را بهم ريخت الان حدودا دوهفته ميگذره ولي هنوز حالم جا نيست گيج وويجم
فرداي همان روز يعني جمعه با چشمهاي ورم كرده وحال گيجم مشغول درست كردن سيم كشي لاله هاي شدم كه تازه خريده بودم سهراب هنوز خواب بود انگار جناب عزرائيل منواز خواب بيدار كرد و آورد نشوند پاي سيم برق لاله ها !!!من سيمها را وصل كردم وبراي اطمينان از درستي آن دو شاخه را زدم توي پريز، يه لحظه فكر كردم نكنه قسمت اتصال سيمها كه لخته بهم بچسبه واتصالي كنه حواسم نبود كه دوشاخه توي پريزه هر دوتا سيم لخت را با انگشتام گرفتم يك دفعه تمام بدنم شروع به لرزيدن كردن برق منو گرفت و ولم نميكرد وفيوز هم قطع نشد آنقدر جيغ زدم كه سهراب چهاردست وپا خودش را رساند ولي تا اون برسه برق منو ول كرده بودم نميدانم چه جوري ولي من روي زمين افتاده بودم وبا صداي خيلي بلند گريه ميكردم نميدانم چه كار خيري انجام داده بودم كه خدا عمري دوباره بهم داد وبرق منو ول كرد انگشتهاي هر دو دستم سوخت ودوتا تاول كوچك زد!!!


خلاصه از من به شما نصيحت ولي حواس درست وحسابي نداريد دست به برق نزنيد اينطوري يا خودتون را مي كشيد يا ديگران را به كشتن ميديد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی