یکشنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۸۴

وقتي مسافر شماره 1383 آخرين دقيقه هاي سفرش روطي کرد مسافر بعدی با شماره 1384 در ساعت 4:03 بعدازظهر يک روزآفتابي وزيبا وبا کوله باري ازاميد وآرزوهاي خوب براي همه همسفرهاش از راه رسيد وسفر يکساله اش را با دعاي " يا مقلب القلوب والابصار يا مدبر الليل والنهار يا محول الحول والاحوال حول حالنا الي احسن الحال " آغاز کرد.اميد داريم همراه اين مسافر ما هم سفر خوب وخوشي را داشته باشيم.
***************************
امسال براي من متفاوت از سالهاي قبل آغاز شد:اولا هر ساله روز آغازين بهار همه خانواده(خواهرها وبرادر) دور هم جمع ميشديم وناهارودر کنار هم بودیم ولي امسال هر کدوم از بروبچه ها بنا به دلايلي نتونستن بيان خونه ما خواهر بزرگتر مادر شوهرش که همون عمه من ميشه فوت کرده بود ونيومد اون يکي رفته بود مسافرت و...خلاصه روز اول عيد ما تنها بوديم تنهاي تنها.دوما اينکه امسال بعلت شرايط خاص وعجيب وغريب هوادر مناطق مختلف کشورقرار شد نوبتي در ايام تعطيلات بريم سرکار (نه سر کار(اونکه از اولي که بدنيا اومدم اونجا تشريف داشتم ودارم )محل کار)البته رئيس جان به لطف داشتن ووقتي ديد من پکرشدم منو معاف کردن ولي از اونجا که وجدان کاري از سروروي من ميباره وقتي ديدم اطلاعات ...در سايت از شنبه تا حالا بروزنشده تصميم گرفتم جهارشنبه برم اداره راستش اگه بدجنسي نباشه بايد بگم حوصله خونه موندن ومهموني رفتن رو نداشتم در سال جديد اولين باربود که از خونه بيرون ميرفتم هوا فوف العاده تميز آسمون آبي و خيابونها خلوت خلوت بود. وقتي رسيدم ظهر بود رئيس سخت مشغول تهيه گزارش بود ووقتي ديد من اومدم کلي مشعوف شد.کارم اونجا تموم شد ورفتم امامزاده صالح حدودا يه ساعتي موندم خيلي خيلي خوب بود.اونجا هم مسافران نوروزي از شهرهاي ديگه در گوشه کنار حياط نشسته بودن !!!!

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی