سه‌شنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۳

سه شنبه برفي

امروزهم طبق معمول خواب موندم،وقتي بيدار شدم ديدم واي برف از ديشب حسابي باريده وحدود چهل سانتي زمينهاراپوشانده پيش خودم گفتم امروز ساعت 10 ميرسم !!!!وقتي هم اومدم توي خيابون مطمئن شدم.اصلا ماشين نبود من هم از عشق ديدن برف به جاي اينكه حواسم به ماشين گرفتن باشه محو اين همه زيبايي شده بودم همهجا سفيده سفيد بود انگار تهرون عروس شده...
خلاصه ماشيني پيدا شدم ومارا رساند اينقدر خيابونها خلوت بود كه زودتر از هميشه رسيدم !!الان هم از پنجره بيرون كه نگاه ميكنم همينجور داره برف مياد........

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی